از مذاهب اسلام
اهل سنت
|
le="vertical-align: top; border-width: 0px 2px 1px; border-right-style: solid; border-left-style: solid; border-right-color: white; border-left-color: white; border-bottom-style: solid; border-bottom-color: rgb(221, 221, 221); padding: 0.2em; background: rgb(255, 255, 240);">
مذاهب فقهی
حنفی · مالکی · شافعی · حنبلی
|
style="vertical-align: top; border-width: 0px 2px 1px; border-right-style: solid; border-left-style: solid; border-right-color: white; border-left-color: white; border-bottom-style: solid; border-bottom-color: rgb(221, 221, 221); padding: 0.2em; background: rgb(255, 255, 240);">
مذاهب کلامی
ماتریدی · اشاعره · اثری · معتزلی
|
style="vertical-align: top; border-width: 0px 2px 1px; border-right-style: solid; border-left-style: solid; border-right-color: white; border-left-color: white; border-bottom-style: solid; border-bottom-color: rgb(221, 221, 221); padding: 0.2em; background: rgb(255, 255, 240);">
جنبشهای فکری اهل سنت
دیوبندی · بریلوی · سلفی
|
style="vertical-align: top; border-width: 0px 2px 1px; border-right-style: solid; border-left-style: solid; border-right-color: white; border-left-color: white; border-bottom-style: solid; border-bottom-color: rgb(221, 221, 221); padding: 0.2em; background: rgb(255, 255, 240);">ارکان دین اسلام
نماز · روزه · شهادت · زکات · حج
|
style="vertical-align: top; border-width: 0px 2px 1px; border-right-style: solid; border-left-style: solid; border-right-color: white; border-left-color: white; border-bottom-style: solid; border-bottom-color: rgb(221, 221, 221); padding: 0.2em; background: rgb(255, 255, 240);">
خلفای راشدین
ابوبکر · عمر · عثمان · علی
|
style="vertical-align: top; border-width: 0px 2px 1px; border-right-style: solid; border-left-style: solid; border-right-color: white; border-left-color: white; border-bottom-style: solid; border-bottom-color: rgb(221, 221, 221); padding: 0.2em; background: rgb(255, 255, 240);">
صحابه
سعید بن زید · زبیر · طلحه
سعد بن ابیوقاص · عبدالرحمن بن عوف
ابوعبیده جراح
|
style="vertical-align: top; border-width: 0px 2px 1px; border-right-style: solid; border-left-style: solid; border-right-color: white; border-left-color: white; border-bottom-style: solid; border-bottom-color: rgb(221, 221, 221); padding: 0.2em; background: rgb(255, 255, 240);">
مبانی فقه
قرآن · سنت · اجماع · قیاس · اجتهاد
|
style="vertical-align: top; border-width: 0px 2px 1px; border-right-style: solid; border-left-style: solid; border-right-color: white; border-left-color: white; border-bottom-style: solid; border-bottom-color: rgb(221, 221, 221); padding: 0.2em; background: rgb(255, 255, 240);">
کتب حدیث
صحیح بخاری · صحیح مسلم · سنن نسائی
سنن ابوداوود · سنن ترمذی· سنن ابن ماجه
الموطأ
|
style="vertical-align: top; border-width: 0px 2px 1px; border-right-style: solid; border-left-style: solid; border-right-color: white; border-left-color: white; border-bottom-style: solid; border-bottom-color: rgb(221, 221, 221); padding: 0.2em; background: rgb(255, 255, 240);">
مکانهای مقدس
مکه · مدینه
بیتالمقدس
این جعبه:
|
able>
برگزیدگی به خلافت
به نوشته مادلونگ پس از کشتهشدن عثمان به دست شورشیانی از مصر و کوفه و بصره، نظرها بر علی و طلحهبود. در میان اهالی مصر، حامیانی برای طلحه وجود داشت. در حالی که بصریان و کوفیان که به مخالفتهای علی با ظلم و بیداد توجه داشتند و اکثر انصار، آشکارا تمایل بر خلافت علی داشتند و بالاخره حرف آنان به کرسی نشست. در این میان مالک اشتر که رهبر کوفیان بود، به نظر میرسد که نقش اصلی را در تأمین امنیت برای خلیفهشدن علی داشتهاست.[۱۲۳] به نوشته پوناوالا پیش از قتل عثمان شورشیان بصری طرفدار طلحه و شورشیان کوفی طرفدار زبیر بودند، اما با قتل عثمان هر دو گروه به علی گرویدند. با قتل عثمان، بنی امیه از مدینه گریختند و کنترل شهر در دست مصریان، مهاجرین برجسته و انصار قرار گرفت. آنها از علی برای خلافت دعوت کردند و وی پس از چند روز این منصب را پذیرفت.[۱۲۴]
علی و پسرش، محمد حنفیه، در مسجد بودند که خبر کشتهشدن عثمان به گوششان رسید. آنها سریعاً مسجد را به قصد خانه ترک کردند. بر طبق روایت محمد حنفیه، اصحاب بسیاری با علی ملاقات کرده و خواستند با وی بیعت کنند. در ابتدا علی مخالفت کرد، ولی بعداً گفت که هر گونه بیعت باید در ملأ عام و در مسجد باشد. صبح روز بعد، شنبه، علی به مسجد رفت. وی با هوادارانش به سمت بازار رفت و آنها به وی اصرار کردند که خلافت را بپذیرد. روایات کوفی حاکی از این است که مالک اشتر اولین کسی بود که با وی بیعت نمود.[۱۲۵] به نظر میرسد که علی شخصاً از اعمال فشار بر روی دیگران برای بیعت با خودش، خودداری میکرد. به این ترتیب افرادی نظیر سعد بن ابیوقاص، عبدالله بن عمر و اسامه بن زید از بیعت با علی خودداری کردند.[۱۲۶]
در مقابل دیدگاه برخی دیگر از تاریخ پژوهان آن است، انتخاب علی بهعنوان خلیفهٔ جدید، در جوی انجام گرفت که پر از التهاب و ترس و وحشت بود. کائتانی معتقد است، این انتخاب بدون موافقت قبلی صحابیون نامدار محمد که قطعاً وقایع قتل عثمان را پیشبینی میکردند، صورت گرفت. دلاویدا معتقد است که انتخاب علی بهعنوان خلیفه، به این دلیل نبود که وی و خانوادهاش جایگاهی بالا داشتند یا به این دلیل که وی وفادار به محمد بودهاست، بلکه بیشتر به این خاطر بوده که انصار که نفوذ دوبارهٔ خود در شهرشان، مدینه، را بازیافته بودند، وی را حمایت کردند و از طرف دیگر بنیامیه نیز دچار پریشانی و اغتشاش شده بودند. اما دولت نوپای علی از همان بدو تأسیس مورد حملهٔ صحابیونی قرار گرفت که به آرزوهایشان نرسیده بودند و نیز مورد حملهٔ معاویه که تنها والی از بنیامیه بود که توانسته بود کنترل مقر امارتش،شام، را حفظ کند.[۱۲۷]
آغاز خلافت
سه رنگ در این تصویر قلمروی حکومت خلفای راشدین در زمان عثمان را نشان میدهد. پس ازشورشها در زمان خلافت علی بن ابیطالببعضی قسمتها زیر نظر علی خارج شد؛ قسمت سبز زیر نظر علی، قسمت قرمز زیر نظر معاویه و قسمت آبی زیر نظر عمرو عاص بود.
علی پس از برگزیدهشدن به خلافت از قاتلان عثمان و همچنین از فرقهای که برای او جایگاه فوق بشری قائل بودند دوری جست.[۱۲۸]
خلافت علی از همان روزهای نخست با آشوب همراه شد.[۱۲۹] هنگامی که علی به خلافت رسید، مرزهای اسلامی از غرب تا مصر و از شرق تا ارتفاعات شرقی ایران پیش رفته بود. اما اوضاع حجاز در این ایام، ناآرام بود. از اقدامات مهم علی پس از رسیدن به خلافت، عزل والیانی بود که قبلاً عثمان آنها را منصوب کرده بود. او کسانی را که از نظرش قابل اعتماد بودند، به جای برکنارشدگان گماشت. در هنگام عزل و نصب والیان، ابن عباس و مغیرة بن شعبه وی را به احتیاط و عملکرد مصلحتآمیز دعوت کردند. اما علی به حرف این دو عمل نکرد. ویلفرد مادلونگمعتقد است که علی عمیقاً از وظیفهٔ اسلامی خود آگاه بود و در راه حفظ شریعت اسلام، حاضر نبود که مصلحتی را بر حقی مقدم بشمارد؛ به طوری که حتی حاضر بود در این راه با مخالفانش پیکار کند.[۱۳۰] یکی از مهمترین مخالفان علی،معاویه بود. معاویه فرماندار شام و از خویشان عثمان بود که بدین سبب خونخواهی قاتلان عثمان را حق خود میدانست.[۱۳۱] او با علی بیعت نکرد.[۱۰۶]
شیوه زمامداری
وی مخالف تمرکز کنترل خلیفه بر روی درآمدهای استانی بود. او امتیازات مبتنی بر جایگاه قبیله ای و سابقه در اسلام را ملغی کرد و غنائم و بیتالمال را به طور مساوی بین تمامی مسلمانان تقسیم کرد. او همچنین در توزیع بیتالمال از تعصبات قومی و قبیلهای خودداری میکرد؛ به طوری که حاضر نشد به برادرش، عقیل بن ابیطالب، بیشتر از سهمش از بیتالمال بدهد. در حکومت وی، تمامی مسلمانان، چه آنهایی که سابقهای طولانی در اسلام داشتند و چه آنهایی که بهتازگی مسلمان شده بودند از دیدگاه توزیع بیتالمال، یکسان نگریسته میشدند.[۱۳۲] ایرا لاپیدوس معتقد است علی که بر مبنای از خودگذشتگیاش در خدمت به محمد و اسلام ادعای خلافت کرده بود، حال به خاطر اینکه قاتلان عثمان وی را در رسیدن به مسندخلافت حمایت کرده بودند، خود را به خطر انداخته بود.[۱۳۳] همچنین علی بر خلاف عمر، پیشنهاد داد که تمام درآمدهای دیوانی توزیع گردد و چیزی از آن اندوخته نشود.[۱۳۴] پس از خلافت، بسیاری از قبیلهٔ قریش از او روی گرداندند، چون او از حقوق عشیرهٔ بنیهاشم که عشیرهٔ پیامبر بود دفاع مینمود. همچنین او به این متهم شد که از مجازات قاتلان عثمان خودداری و سمتهای اداری را از طرفداران عثمان پاکسازی کردهاست.[۱۳۵]
نبرد جمل
نوشتار اصلی: نبرد جمل
نقاشی نبرد جمل از روضة الصفا میرخواند، سال ۷۲–۱۵۷۱، دورهٔ صفویان
عایشه که در جریان شورش علیه عثمان از مخالفان وی حمایت میکرد، پس از طواف خانه کعبه، در راه بازگشت بهمدینه خبر قتل عثمان و به خلافت رسیدن علی را شنید. سپس به مکه بازگشت و فعالانه به تبلیغ علیه علی پرداخت و چهار ماه بعد طلحه و زبیر به وی پیوستند.[۱۳۶] علاوه برعایشه، افرادی از بنیامیه که از مدینه فرار کردهبودند و بر طبق نظر روبرت گلیو خلافت را در انحصار بنی امیه میدیدند[۱۳۷] و اهدافشان با طلحه و زبیر متفاوت بود، درمکه جمع شده و به والیان عزل شده بصره و یمن پیوستند که از بیت المال برای خود پول آوردهبودند.[۱۳۸]
درخصوص انگیزه شورش علیه علی توضیحات متعددی ارائه شده است. پوناوالا می نویسد طلحه و زبیر که پیشتر از آرزوهای سیاسی خود ناامید شدهبودند، وقتی با مخالفت علی در خصوص سپردن حکومت بصره و کوفهمواجه شدند، ناامیدیشان افزونتر گردید. این دو وقتی شنیدند که هوادارانشان در مکه جمع شدهاند، از علی درخواست کردند که اجازه دهد که برای عمره مدینه را ترک گویند. پس از آن، این دو بیعت خود با علی را شکستند و مسئولیت قتل عثمان را به گردن وی انداختند و از وی خواستند که قاتلان را محاکمه کند.[۱۳۸] واله یری مینویسد طلحه و زبیر و عایشه درخواست داشتند که حدود شرعیباید برای همه به طور مساوی برپا داشته شود و یک سری اصلاحات باید انجام گیرد. از آنجایی که این سه تن در سرنوشت عثمان به نوبه خود مسئول بودند، علت شورششان در راستای درخواست خونخواهی عثمان و مقصودی که از اصلاحات مد نظر داشتند، مبهم به نظر میرسد. به نظر میرسد که انگیزه های اجتماعی و اقتصادی که به خاطر ترس از تأثیر گذاری تندرویان بر علی برانگیخته شده بود، توضیح قانع کننده تری باشد تا احساسات شخصی. هرچند در میان مخالفان عثمان، افراد میانه رو بدون شک خواستار تغییر سیاستهای وی بودند؛ ولی هیچکس فکر نمیکرد که کار به تغییرات اساسی سیاست ها بکشد.[۱۳۹] برخی مورخین نظیر مادلونگ بر این باورند که این چند تن کشته شدن عثمان را بهانهای برای مخالفت با علی و جاه طلبی خود قرار دادند، زیرا آنها، خلافت علی را با منافع خود، سازگار نمیدیدند. از سوی دیگر، شورشیان مدعی بودند که خون عثمان نیازی به قصاص ندارد، زیرا وی به خاطر عمل نکردن به قرآن و سنت محمد کشته شدهاست.[۱۴۰][۱۴۱][۱۴۲] واله یری معتقد است علت واقعی این شورشها علیه علی، رویکرد بخشایشگر علی نسبت به مقصران در این قضیه (که این تفکر را القا میکرد که آنان مجازات نخواهند شد)، عدم برخورد قاطعی از سوی علی با شورشیان و سیاست محبوب «ضد اشرافی گری قریش» توسط علی بوده است.[۱۴۳]
پس از آنکه طلحه و زبیر در جمعآوری حامیان در حجازناکام ماندند، به امید پیداکردن نیرو و منابع لازم برای بسیجکردن حامیان عراقی، با چند صد سرباز[۱۴۴] عزم بصرهکردند.[۱۴۵] وقتی علی از این موضوع مطلع شد، همراه با سپاهی،[۱۴۶] تعقیبشان کرد اما به آنها نرسید.[۱۴۷] علی چارهای نداشت جز آنکه از تصرف عراق به دست این گروه ممانعت کند، چرا که شام فقط از معاویه اطاعت میکرد. در مصر نیز هرج و مرج حکمفرما بود؛ بنابراین با از کف رفتن عراق، عملاً استانهای شرقی وابسته به آن، شامل ایران، نیز از دست میرفت.[۱۴۸]
شورشیان بصره را تصرف کرده[۱۴۹] و بسیاری از مردم را کشتند.[۱۵۰] در بصره سپاه عایشه به بیتالمال حمله برده، و نیز عثمان بن حنیف، والی منصوب علی، را مجبور کردند که قصر حکومتی را ترک کند و موی سر و ریشش را کندند.[۱۵۱] علی ترجیح داد به جای اینکه به بصره لشکر کشد، حمایت کوفه را جلب کند.[۱۵۲] ابوموسی اشعری، والی کوفه، پیش از نبرد جمل با علی بیعت نمود. اما وقتی که جنگ بین طلحه و زبیر و عایشه با علی بالا گرفت، ابوموسی موضعی بیطرف اتخاذ کرد و با وجود تحت فشار گذاشتنش، از تصمیمش منصرف نشد.[۱۵۳] وی مردم کوفه را به بیطرفی در جنگ داخلی بین مسلمانان فرا خواند.[۱۵۴] سرانجام حامیان علی وی را از کوفه بیرون راندند و علی نامهای شدیدالحن به او نوشت و عزلش کرد.[۱۵۵] نمایندگان علی (مالک اشتر، ابن عباس، فرزندش حسن، و عمار بن یاسر) تلاش بسیاری برای جلب حامی برای سپاه علی کردند تا بالاخره ۶ یا ۷ یا ۱۲ هزار نفر را به سپاه علی ملحق کردند.[۱۵۶] مادلونگ مینویسد حسن توانست لشکر شش یا هفت هزار نفره فراهم آورد و آنان را به ذی قار آورد و به علی ملحق شد.[۱۵۷]
علی به بصره نزدیک شد و باب مذاکرات با طلحه و زبیر و عایشه را باز کرد. همه در آن زمان فکر میکردند توافق بین طرفین حاصل شدهاست، اما جنگ بین دو سپاه ناگهان آغاز شد. در منابع دربارهٔ آغازگر جنگ روایات گوناگونی آمدهاست. طبق برخی روایات، علی به لشکریانش دستور داد که جنگی را آغاز نکنند، اما پس از آنکه برخی از حامیان علی کشته شدند، وی خود را مستحق دانست که جنگ را علیه برخی مخالفانش از اهل قبله آغاز کند.[۱۵۸] وجه تسمیهٔ این جنگ این است که عایشه در مرکز میدان جنگ و بر روی شتری سوار بود.[۱۵۹] عایشه در این جنگ آسیبی ندید اما جنگ حول شترش بسیار شدید بود. سپاه علی پیروز شد و یاران علی زانوی شتر را قطع کردند و شتر به همراه عایشه به زمین نشست. اما عملاً پیش از این هم جنگ به پایان رسیده بود، چرا که طلحه توسط تیری که بسیاری از منابع آن را کار مروان بن حکم میدانند، زخمی شده و پس از آنکه او را به خانهای بردند، درگذشت.[۱۶۰]زبیر نیز پس از اینکه با علی دیدار کرد و علی وی را به یاد سخنی از محمد در مورد خودش انداخت، در مشروعیت جنبشی که به راه انداخته بود، دچار تردید شد و میدان جنگ را ترک کرد. کسانی از قبیله بنیتمیم او را تعقیب کردند و به طرز توطئهآمیزی کشتندش.[۱۶۱] روبرت گلیو معتقد است که گرچه در مورد فرار و خیانت و حقارت در این جنگ در منابع اغراق شده، اما این دلایل به خوبی نشاندهندهٔ بیثباتی مخالفان علی و حاکی از علت پیروزی آسان علی در این جنگ است.[۱۶۲] محاسبهٔ آمار دقیق رزمندگان در این جنگ و کشتهشدگان غیرممکن است. چرا که منابع در مورد تلفات جنگ، اعدادی بین ۶٬۰۰۰ تا ۳۰٬۰۰۰ تن گزارش میدهند؛ ولیری مینویسد عدد ۳۰٬۰۰۰ اغراق است، زیرا شمار افرادی که از مدینه به همراه علی آمدند و افرادی که بعداً به وی پیوستند سر جمع بهسختی به ۱۵٬۰۰۰ تن میرسد.[۱۶۳]
عایشه بازداشت گردید اما با احترام با وی رفتار شد و علی وی را تحت مراقبت[۱۶۴] به مدینه فرستاد و در این تصمیم سر سخت بود. او به سپاه عایشه امان داد[۱۴۳] و آنها را پس از اخذ بیعت آزاد نمود. در خصوص بیعت برخی از سپاه جمل همچون مروان گزارشها مختلف است و برخی مورخان گفتهاند علی آنها را بدون اخذ بیعت بخشید. همچنین مانع تصاحب اموالشان توسط سپاهیانش بهعنوان غنیمت جنگی شد. این عمل علی، باعث بروز ناآرامیهایی در سپاهش گردید. مطلبی مهمتر که باعث شد تندرویان سپاه علی وی را متهم به خروج از دین بکنند، این بود که علی مانع از به کنیزی گرفتن زنان و فرزندان و گرفتن اموال کشته شدگان جنگ در سپاه عایشه گردید و تنها اموالی که در میدان جنگ به دست میآمد را مجاز به گرفتن دانست. آنان از علی پرسیدند که چطور ریختن خون این افراد حلال بوده اما اموالشان حرام است و بعدها حروریان (خوارج) از این پس این مسئله را یکی از اتهامات وارده بر علی مبنی بر خروج از دین به حساب میآوردند.[۱۶۵][۱۶۶]
از جنگ جمل تا جنگ صفین
علی وارد بصره شد و پولهایی را که در بیتالمال یافت، به طور مساوی میان حامیانش تقسیم کرد. این امر احتمالاً نشانهٔ این است که وی به کهنهمسلمانانی که از روزهای اول به اسلام خدمت کرده بودند و تازهمسلمانانی که در فتوحات نقش داشتند، یکسان مواجب میداد و سپس برای جلب حمایت کوفیان علیه معاویه، به آن شهر رفت.[۱۶۷]مردم بصره با علی بیعت کردند. علی، ابن عباس را والی بصره نمود و زیاد بن ابیه را به دستیاری ابن عباس گماشت. به نوشتهٔ ولیری، مالک اشتر به خاطر این موضوع خشمگین شد چرا که پسران عباس، یکی والی بصره، یکی والی مکه، و دیگری والی یمن شده بودند.[۱۶۸] علی موفق به تشکیل ائتلافی گسترده شد که دو گروه جدید را به حامیانش افزود. اولی قرا که آخرین امیدشان در بازیابی نفوذ خود را در علی میدیدند و دومی رهبران قبائل سنتی که مجذوب مساوات وی در تقسیم غنائم شده بودند. شکلگیری موفقیتآمیز این ائتلاف را که افراد گوناگونی چون عمار بن یاسر (مهاجر)، قیس بن سعد عباده (انصار)، مالک اشتر (قرا)، و اشعث بن قیس (رهبر سابق جنگهای رده و از رؤسای قبائل کوفی) را در بر میگرفت، میتوان به پای شخصیت فرهمند علی گذاشت.[۱۶۹]
پس از نبرد جمل، چون علی همچنان به سیاست برابری و عدالت در توزیع مالیات و غنائم پایبند بود، توانست حمایت اصحاب محمد بهخصوص انصار، رهبران قبائل، وقرا را که خواهان داشتن رهبری پیرو احکام اسلام بودند، از آن خود کند.[۱۷۰][۱۷۱]
از جمله تغییراتی که علی در زمان خلافتش انجام داد این بود که جنگجویان مسلمان را از غارت و اخذ غنیمت و تقسیم آن میان خود پس از فتوحات منع کرد. بجای آن مالیات اخذشده از شهرها را بهعنوان حقوق و نه غنیمت جنگی و به میزان ثابتی میان جنگجویان توزیع میکرد. گزارش شدهاست که این اولین مورد اختلافی بود که میان علی و گروهی که بعداً خوارج را تشکیل دادند، پیش آمد.[۱۷۲]
جنگ صفین
نوشتار اصلی: جنگ صفین
نقاشی جنگ صفین از کتاب تاریخنما اثر بلعمی، ابتدای سدهٔ ۱۴ میلادی
علی بیدرنگ پس از کامیابی در ساکت کردن شورش طلحهو زبیر، به شام در شمال سرزمینهای اسلامی روی آورد. معاویه حاکم سرزمین شام بود. او در زمان عمر به فرمانداری این منطقه گماشته و در زمان عثمان در آنجا تثبیت شده بود. میان شورشهای طلحه و زبیر با شورش معاویه یک تفاوت اصلی بود که در مورد نخست، طلحه و زبیر به دنبال شورا و برگزیدن یک خلیفهٔ دیگر بودند ولی معاویه ادعا میکرد که به خونخواهی عثمان برخاستهاست و درخواست مجازات قاتلان وی را دارد.[۱۷۳] دانشنامهٔ ایرانیکا مینویسد علی معتقد بود که عثمان به این دلیل کشته شد که مردم به خاطر اعمال مستبدانهٔ وی تحت ظلم بودند؛ بنابراین آنها مشمول مجازات نمیشوند.[۱۷۴] علی نامهای برای معاویه نوشت و آن را به دست جریر بن عبدالله بجلّی، فرماندار پیشین همدان که از سوی عثمان برگزیده شده بود، داد تا به دست معاویه برساند و از او بیعت بگیرد ولی معاویه به بهانههای گوناگون جریر را در آن سرزمین نگه داشت و در این مدت دمشق را آمادهٔ نبرد با علی کرد.[۱۷۵] علی در این نامه اشاره میکند که:
مردمی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند، هم بدان سان بیعت مرا پذیرفتند، پس کسی که حاضر است نتواند دیگری را خلیفه گیرد و آنکه غایب است نتواند کردهٔ دیگران را نپذیرد . . .
در این نامه به معاویه هشدار داد که در صورت زیر پا گذاشتن خواستهٔ عموم مردم و بدعت گذاشتن، با او پیکار خواهد کرد.[۱۷۶] معاویه به خودمختار بودن شام به رهبری خودش اصرار میورزید ولی علی مدعی بود که تمامی استانهای حکومت اسلامی، باید به طور مساوی با مشکلات جامعهٔ مسلمانان روبرو شوند. معاویه به بهانهٔ مشارکت نداشتن در انتخاب علی، حامیان شامی خود را بسیج کرده و از بیعت با علی سرباز زد.[۱۷۷] میان علی و معاویه چندین بار نامهنگاری شد و علی از حق قانونیاش بهعنوان حاکم دفاع کرد. معاویه نامهٔ علی را با دیرکرد پاسخ داد و در این میان خود را آمادهٔ نبرد با او کرد. سپس نامهای به علی فرستاد و به او پیشنهاد کرد که حکومتش را به شرطی میپذیرد که در جایگاه خود باقی بماند و فرمانداری مصر را هم در دست بگیرد. چون علی این درخواست را نپذیرفت، معاویه نامهٔ اعلام جنگ و درخواست قصاص قاتلان عثمان را به جریر داد تا به دست علی رساند.[۱۷۸]
علی با وجود سختیهای بسیار که در داخل برایش پیش آمده بود توانست در ذیحجهٔ ۳۶ هجری سپاهی در عراقفراهم آورد و آن را روانهٔ صفین کند. چند زد و خورد میان دو سپاه صورت گرفت تا آغاز ماه محرم که جنگ متوقف شد. یک ماه میان دو سپاه گفتگو صورت گرفت ولی هنگامی که کاملاً روشن شد که گفتگو بینتیجه است، در صفر ۶۵۷ میلادی، جنگ دوباره از سر گرفته شد. در مجموع این جنگ سه ماه طول کشید که بیشتر آن به گفتگو میان دو سپاه سپری میشد. جنگ برای هر دو گروه بسیار آسیب داشت و نتیجهٔ آن نامشخص بود تا آنجا که پس از یک هفته کارزار سخت، هنگامی که به نظر میرسید سحرگاه فردا علی پیروز خواهد شد در شب آخر به نام لیله الهریر(شب ناله)، عمرو عاص به معاویه پیشنهاد کرد که تا سربازانش قرآنها را بر سر نیزه بلند کنند تا در سپاه علی اختلاف و چنددستگی افتد. معاویه که از اختلاف نظرها در سپاه علی آگاه بود از این وضعیت بهره برد و این پیشنهاد را پذیرفت.[۱۷۹]
قرآن سر نیزه کردن و متارکه جنگ
سپاهیان معاویه قرآن به سرنیزهها آویختند و درخواست کردند تا جنگ ادامه پیدا نکند و در مقابل کار به داوری بر اساس قرآن گذاشته شود. این کار سپاه علی را دچار سردرگمی و تردید کرد. در حالی که علی بر ادامه جنگ اصرار داشت و به آنها هشدار میداد که معاویه مرد دین نیست و این فریب و نیرنگ است، قرا نمیتوانستند به دعوت به قرآن را اجابت نکنند و حتی برخی از آنها وی را تهدید کردند که اگر به جنگ ادامه دهد وی تحویل سپاه دشمن دهند یا با وی همچون عثمان عمل کنند. علی در مواجهه با تهدید سپاهیانش متارکه جنگی را پذیرفت و به علت اصرار سربازانش، به ناچار به حکمیت قرآن تن داد.[۱۸۰]
پوناوالا در این باره مینویسد که کاملاً روشن بود که درخواست صلح، نه برای علی که برای اهل عراق که بیشتر سپاه علی را تشکیل میدادند، بود تا از این رهگذر، با دستاویز قرار دادن تعصب مردم در اعتقادات مذهبی، علی را از هوادارانش جدا کند. فریب جنگی این کار برای علی روشن بود، اما شمار اندکی از سربازان او میخواستند جنگ را ادامه دهند. اشعث بن قیس که قدرتمندترین رهبر قبیلهای کوفه بود، اصرار به قبول دعوت معاویه داشت. علی جنگ را متوقف کرد و اشعث را فرستاد تا از هدف معاویه آگاه شود. معاویه پیشنهاد کرد که هر دو طرف، داوری را برگزینند تا با هم به تصمیمی بر پایهٔ قرآن برسند و این تصمیم برای هر دو بی درنگ اجرا شود.[۱۳۸] بسیاری از تاریخ پژوهان معتقدند که این، ترفندی حساب شده از سوی معاویه بود.[۱۸۱][۱۳۷]
پوناوالا مینویسد که در این زمان به نظر میرسد که معاویه هیچ گونه تلاشی برای مسائلی از قبیل خون خواهی عثمان و بازگشت به شورای انتخاب خلیفه که قبلاً بر روی آن پافشاری میکرد، انجام نمیداد. اکثر سربازان علی در این شرایط به حکمیت راضی بودند و حال به دنبال تعیین داور از سپاه علی بودند که باید با عمروعاص نماینده شامیان روبرو گردد. این مهم که داور، نماینده علی باشد یا نماینده عراقیها که عمدتاً کوفی بودند، شکاف بیشتری در سپاه علی به وجود آورد. انتخاب علی ابن عباس و یا مالک اشتر بود اما اشعث بن قیس و قرا آن را رد کرده و بر رویابوموسی اشعری پافشاری کردند. ابوموسی مخالف علی بود و پیشتر، مردم کوفه را از یاری علی باز میداشت. علی سرانجام به انتخاب ابوموسی رضایت داد.[۱۳۸]
توافق حکمیت در ۱۵ صفر سال ۳۷ (حدوداً ۲ اوت ۶۵۷) منعقد شد. در هنگام طرح توافق برای حکمیت علی مجبور به زدودن عنوان امیرالمؤمنین از مقابل نامش شد، تا توافق پیش رفت. معاویه اعتراض کرد که اگر از دید وی علی به واقع خلیفه بود، معاویه هرگز با وی نمیجنگید. بندهای اصلی توافق نامه مطابق با خواست جناح صلح طلب تنظیم شد. طبق توافقنامه بنا شد، وظیفه داوران نامبرده آن باشد که بر اساس احکام قرآن به توافق برسند و در هر موردی که نتوانند حکم آن را در قرآن بیابند از راهنماییهای سنت عادل و مورد اتفاق که در موردش بین دو طرف اختلافی نیست، استفاده کنند. موضوع حکمیت به طور مشخص تصریح نشد اما قرار شد که بر اساس مصلحت امت تصمیم بگیرند و امت را دچار شقاق و جنگ نکنند. زمان اولیه برای توافق شش ماه بعد، ماه رمضان، مقرر شد و شرایطی برای مکان، شهود و دیگر شرایط تشکیل جلسه تعیین شد. به نوشته مادلونگ روشن بوده است که هر رأیی بر خلاف قرآن نامعتبر خواهد بود.[۱۳۸][۱۸۲]
به نوشته مادلونگ نه تنها شرایط حکمیت علیه علی بود، بلکه نفس پذیرش حکمیت یک شکست سیاسی برایش محسوب میشد. از یک سو حکمیت باور پیروان علی به حقانیت موضعشان را سست کرد و باعث شکاف در سپاه علی شد و از سوی دیگر به شامیان اطمینان داد که ادعاهای فریبکارانه معاویه اساسی استوار در قرآن دارد. این امر پیروزی اخلاقی برای معاویه محسوب میشد. بدین ترتیب در شرایطی که هم علی و هم معاویه میدانستند که حکمیت در پایان شکست خواهد خورد، معاویه که در حال شکست در جنگ بود فرصتی یافت تا موضعش در شام را مستحکم کند و علیه علی تبلیغات نماید.[۱۸۳]
پیدایش گروه خوارج
نوشتار اصلی: خوارج
به نوشته پوناوالا در خلال شکل گیری توافق بر سر حکمیت، ائتلاف حامیان علی شروع به از هم پاشیدگی نمود. مسئله توسل به سنت، باید مهمترین دلیل واکنش قرابوده باشد. آنها با توافق مواقفت کردند، چرا که آن دعوت به صلح و به کار بردن قرآن بود. در آن زمان بندهای توافق نامه هنوز تعیین نشده بود و در آن موردی که علی دیگر امیرالمؤمنین تلقی نخواهد شد، وجود نداشت. از آن جدی تر، گسترش اختیارات داوران از قرآن به سنتی که ابهام آمیز است، اعتبار قرآن را به خطر میانداخت؛ بنابراین معادل حکم کردن افراد در امر دین (تحکیم الرجال فی الدین) به حساب میآمد. از این رو، آنان شعار «حکم کردن جز سزاوار خدا نیست.» (لا حکم الا الله) را برافراشتند. در این زمان، شامیان ادعا کردند که این توافق نامه، تأییدی است بر اینکه قرآن در موردن عادلانه بودن یا نبودن کشته شدن عثمان، حکم کند؛ ولی قرا شکی نداشتند که او عادلانه کشته شدهاست. وی بر این باور است که پیش کشیدن مسئله قتل عثمان توسط معاویه در این مقطع حساس، باید به طفره رفتن قبلی وی از این موضوع مرتبط باشد. کل ماجرا یک تلاش سازمان یافته برای تخریب ائتلاف علی به نظر میرسد. قرا به علی گفتند که اگر همانند آنان به خاطر پذیرش حکمیت، توبه نکند، آنان از وی اعلان برائت خواهند نمود. در هنگام بازگشت لشکر علی به کوفه، بعضی از قرا در حرورا توقف نمودند.[۱۸۴]
علی که گرفتار نافرمانی جمعی از سپاهش شده بود که بعداً خوارج نامیده شدند، ابتدا پسرعمویش، عبدالله بن عباس، را بهعنوان نمایندهٔ خود برای مذاکره به حرورا فرستاد و سپس خود شخصاً برای بحث به آنجا رفت. علی توانست آنان را قانع کند که از نافرمانی دست بردارند که چگونگی این امر چندان روشن نیست. پس از اینکه علی به کوفه بازگشت بهصراحت اعلام کرد که به شرایط منعقدشده در عهدنامهٔ صفین وفادار خواهد ماند. حروریان که همراه علی به کوفه بازگشته بودند، با شنیدن این سخن خشمگین شدند. در نتیجهٔ این سخن علی، خوارج با یکدیگر پنهانی ملاقات کرده و از خود پرسیدند که آیا ماندن در سرزمینی که بیعدالتی بر آن حکمفرماست، با تکالیفی که بر ذمهٔ بندگان خداست، سازگار میباشد. کسانی که ترک آن سرزمین را بایسته دانستند، پنهانی گریختند و از همفکران خود در بصره خواستند که آنان نیز چنین کنند و در نهروانگرد هم آمدند.[۱۸۵] به باور فرد دونر ممکن است علت مخالفت برخی از خوارج ترس از آن بوده باشد که علی با معاویه سازش کرده و در پی آن، آنان برای حساب پس دادن در مورد شورش خود علیه عثمان فرا خوانده شوند.[۱۸۶]
حکمیت
شمایل علی بن ابیطالب، اثر هاکوپ هوناتانیان
نوشتار اصلی: حکمیت
اولین دیدار داوران در ماه رمضان[۱۳۸] یا شوال ۳۷ هجری مصادف با فوریه یا مارچ ۶۵۸ میلادی، در منطقه بی طرفدومةالجندل برگزار شد.[۱۸۷] نتیجه دیدار این شد که اعمالی که عثمان به آنها متهم شده بود، مستبدانه نبود و وی ناعادلانه کشته شده و معاویه حق خون خواهی از وی را دارد. مادلونگ میگوید، این تصمیم، یک مصالحه سیاسی بود که بر اساس تحقیق قضایی صورت نگرفته بود. با این حال، رأی به بیگناهی عثمان تبدیل به یکی از عقاید دینی اهل سنت گردید. این حکم مطلوب عمروعاص بود، زیرا مانع از پیوستن افراد بی طرف به علی میشد. [۱۸۸]
موضوع اصلی، اما، رفع اختلاف مسلمانان در خصوص خلیفه بود. به نوشته مادلونگ ابوموسی شخصی بیطرف و صلحجو بود، اما در این زمان حاضر به متهم کردن علی یا خلع وی و پذیرش خلافت معاویه نبود. وضعیت ایدهآل برای ابوموسی تشکیل شورای خلافت متشکل از افراد بی طرف بود. عمرو عاص بر آن بود که جلوی هر تصمیمی در خصوص خلافت علی یا تشکیل شورای خلافت را بگیرد. البته به زعم مادلونگ، در این زمان هنوز بحث خلافت معاویه مطرح نبود. بدین ترتیب مادلونگ تصریح میکند که برخلاف برداشت واله یری، حکمیت در دستیابی به هدف اصلیش که رفع اختلاف و پایان فتنه بود شکست خورد، هرچند برای معاویه دستاورد سیاسی بزرگی داشت و شامیان تا ذیالحجه (آوریل-مه) سال ۳۷ با معاویه بهعنوان خلیفه بیعت کردند.[۱۸۹]
کوفیان به ابوموسی معترض شدند و وی به مکه گریخت. علی رأی صادر شده را تقبیح کرد و اعلام نمود حکمین قرآن را پشت سر انداخته و نهایتاً به وفاق هم نرسیدند. سپس از مردم خواست مجدداً برای جنگ با معاویه گرد آیند. [۱۳۸][۱۹۰]
حکمیت دوم احتمالاً در محرم سال ۳۸ هجری مصادف با ژوئن یا ژوئیه ۶۵۸ میلادی [۱۹۱] یا شعبان آن سال مصادف با ژانویه ۶۵۹ میلادی در اذرح رخ داد. [۱۳۸] مادلونگ مینویسد با توجه به اینکه علی دیگر ابوموسی را نماینده خود نمی دانست و کسی را نیز به نمایندگی تعیین نکرده بود، در این واقعه مشارکتی نداشت. از سوی دیگر بزرگان دینی مدینه که در حکمیت اول شرکتی نداشتند کوشیدند تا از این طریق بحران خلافت را حل کنند. [۱۹۲] پوناوالا میگوید پس از حکمیت اول علی و معاویه هیچکدام دیگر خلیفه به حساب نمیآمدند و حاکمانی شورشی تلقی میگردیدند. اما بهعنوان دو رقیب برای خلافت به حساب میآمدند. به نظر میآید که داوران و دیگر افراد نامدار، به استثنای نمایندگان علی، با یکدیگر ملاقات کردند تا در مورد انتخاب خلیفه جدید به بحث بپردازند.[۱۹۳]
معاویه کوشید تا ادعای خلافت خود را که در شام تثبیت کرده بود، از طریق اقناع بزرگان دینی که بی طرف مانده بودند به کل امت اسلامی گسترش دهد. لذا، بزرگانی ازتابعین را نیز دعوت کرد. عمروعاص از خلافت معاویه حمایت میکرد، اما ابوموسی اشعری در پی تشکیل شورای خلافت و یا گزینش دامادش عبدالله بن عمر بود. عمروعاص ابوموسی را فریفت و وی به شکل ابلهانه ای به آلت تحقق امیال معاویه تبدیل شد.[۱۹۴] پوناوالا مینویسد عبدالله بن عمر به خاطر فقدان اجماعی بر روی خلیفه شدنش، این پیشنهاد را رد نمود. پس از آن، ابوموسی اشعری به عمروعاص پیشنهاد کرد که هر دو علی و معاویه از خلافت عزل شده و کار تعیین خلیفه به شورا موکل شود و عمروعاص پیشنهادش را پذیرفت. ابوموسی در ملأ عام مورد توافقش با عمرو عاص را اعلام کرد ولی عمروعاص برخلاف توافق پیشین بیان داشت که علی را عزل و خلافت معاویه را تأیید کرد.[۱۳۸] این امر سبب شد ابوموسی برآشوبد و حکمیت را ترک کند. [۱۹۵]
نبرد نهروان
نوشتار اصلی: نبرد نهروان
پس از حکمیت اول، هنگامی که علی دریافت معاویه بیعت با خود بهعنوان خلیفه را پذیرفته است،[۱۹۶] سعی کرد سپاه تازهای را سامان دهد و از مسلمانان خواست با کسانی بجنگند که بر شیوه کسری و قیصر حکومت میکنند و بندگان خدا را به خدمت میگیرند. وی از خوارج نیز برای پیوستن به جنگ علیه معاویه دعوت کرد، اما آنان پافشاری کردند که علی اول اقرار به توبه از کفری کند که از نظرشان با پذیرش حکمیت مرتکب شده بود.[۱۹۷][۱۳۸] پوناوالا میگوید در این هنگام، فقط انصار، باقیماندگان قرا به رهبری مالک اشتر و تعداد کمی از مردان قبایلشان، به علی وفادار ماندند. علی با سپاه جدیدش کوفه را به منظور براندازی معاویه ترک کرد.[۱۳۸]
در حالی که علی در راه شام بود، خوارج دست به کشتن افرادی زدند، که با آنها اختلاف دیگاه داشتند. لذا سپاه علی و بخصوص اشعث بن غیث از وی خواستند که نخست با خوارج برخورد کند، چون از جانب آنها برای خویشان و اموال خود احساس ناامنی میکردند. لذا علی در ابتدا به نهروان رفت تا با مخالفان تعامل کند. هرچند نظر اکثریت سپاه بر این بود، اما برخی سپاه را ترک کردند. علی از خوارج خواست که قاتلان را تسلیم کنند، اما آنها در پاسخ گفتند جملگی این قتل ها را مرتکب شده و ریختن خود شیعیان علی را حلال میدانند.[۱۹۸]
نبرد نهروان به روایت بلاذری در ۹ صفر سال ۳۸ هجری (حدوداً ۱۷ ژوئیه سال ۶۵۸ میلادی) و به روایت ابومخنف در ذی الحجه سال ۳۷ هجری مقارن با نیمه ماه مه سال ۶۵۸ میلادی رخ داد. علی و برخی از اصحابش از خوارج خواستند که دست از دشمنی و جنگ بردارند، اما آنها نپذیرفتند. سپس علی پرچم عفو را دست ابوایوب انصاریداد و اعلام کرد هر کس نزد آن پرچم برود و همچنین اگر کسی از خوارج نهروان را ترک کند و مرتکب قتلی نشده باشد، در امان است. بدین ترتیب صدها تن از خوارج از سپاهشان جدا شدند و از حدود ۴۰۰۰ نفر تنها ۱۵۰۰ یا ۱۸۰۰ تن باقی ماندند. نهایتاً علی منتظر ماند تا خوارج نبرد را آغاز کنند و سپس با سپاهی حدوداً چهارده هزار نفری به باقی مانده لشکر خوارج یورش برد. از سپاه علی بین ۷ تا ۱۳ نفر کشته شدند، حال آنکه تقریباً همه خوارجی که دست به شمشیر بردند کشته و زخمی شدند. علی دستور داد زخمیان خوارج به قبایلشان تحویل گردند تا مداوا شوند.[۱۹۹]
مادلونگ مینویسد نبرد با خوارج چالشبرانگیزترین رخداد دوران خلافت علی بود. هرچند از دید یک دولتمرد عادی جنگ با شورشیان بیعت شکن خونریزی که آشکارا تهدید به قتل دیگران میکردند معقول و بلکه ضروری بود، اما اینان پیش از این از همراهان علی و همچون خود وی از مخلص ترین باورمندان به قرآن بودند. آنها میتوانستند از پرشورترین متحدان علی در مقابله با انحراف از قرآن باشند. اما علی نمی توانست به درخواست آنان اقرار به کفر خود کند یا دیگر مسلمانان را کافر بداند. یا آنکه از قتل هایی که مرتکب شده بودند چشم پوشی کند. به هر حال بعد از این رخداد، اولویت نخست علی آن که مجدداً در میان قرا وفاق ایجاد کند. هرچند علی درصدد بود که مستقیماً از نهروان به سوی شام لشکرکشی کند، اما سپاهش به رهبری اشعث بن قیس با شکوه از فقدان توشه جنگی او را مجبور به حرکت به سمت کوفه کردند و در آنجا لشکرگاه را ترک کردند. [۲۰۰] پوناوالا مینویسد کشتار منتجه از سوی بسیاری از افراد، تقبیح شد و فرار کردن سربازان از سپاه علی، وی را مجبور کرد تا به کوفه باز گردد و نتواند به سمت معاویه لشکر کشی کند. [۱۳۸]
شورشها
نوشتار اصلی: شورشها در زمان خلافت علی
در دوران خلافت علی جنگهای داخلی بین مسلمانان و شورش ایرانیان به راه افتاد. شورش ایرانیان در آخرین سال خلافت علی اتفاق افتاد که توسط سپاهیان ارسالی خلیفه سرکوب شد.[۲۰۱] مثلاً شورشیان در شرق ایران، مالیات خود را به قبائل کوفی و بصری پرداخت نکردند.[۲۰۲]
در حالی که در سالهای ۴۱–۳۵ هجری، مسلمانان مشغول جنگهای داخلی بودند، اکثر مناطق ایران از کنترل خلافت اسلامی خارج شد. حتی بازماندگان سلسلهٔ ساسانی به تلاشهایی برای بازیابی حکومتشان در شهرهای طخارستانو نیشابور دست زدند. مسلمانان با تکیه بر خراج و مالیات موفق شدند دوباره کنترل مناطق آشوبزده را در دست گرفته و شورشها علیه والیان و افراد تحت حمایتشان را بخوابانند. هپتالیان شهرهای بادغیس، هرات، و فوشنجهمانند اهالی نیشابور از دادن مالیات به حاکمان عرب سر باز زدند. مردم شهر زرنگ هم مقر حکومتی حاکم خود را سرنگون کردند. از طرفی دیگر بدویان عرب نیز به شهرهایسیستان حمله برده، آنجا را تصرف کردند. در سال ۳۶ هجری، فرمانهای علی به اشخاص برجستهٔ محلی مبنی بر دادن خراج به ماهویه، مرزبان مرو، باعث بروز شورشهایی در شرق خراسان علیه حکومت علی گردید که تا مرگ علی ادامه داشت.[۲۰۳]
بعد از جنگ صفین، هنگامی که علی مشغول سرکوب شورشهای خوارج در عراق و فارس بود، مردمان مناطقجبال، فارس، و کرمان در سال ۳۹ هجری از دادن مالیات سر باز زده و شروع به شورش کردند که روز به روز شدت مییافت و مردم این مناطق مأمورین جمعآوری مالیات را از شهرهای خود بیرون راندند.[۲۰۴]
سال آخر خلافت
پس از قضیهٔ حکمیت، هر چند علی حکم برکناری را نپذیرفت و خود را کماکان خلیفهٔ مسلمانان مینامید اما هر روز از وفاداران به او کاسته میشد. وقتی علی مشغول رفع شورش خوارج بود، معاویه کنترل مصر را در دست گرفت.[۲۰۵] در این زمان معاویه نیز طرفدارانی داشت که او را خلیفه میدانستند.[۱۰۶] دانشنامهٔ ایرانیکا مینویسد وی در اواخر سال ۳۹ هجری، سپاهیان علی را در مصر شکست داد و عمرو عاص را حاکم آنجا نمود. در همین زمان، علی کنترل حجاز را نیز از دست داد.[۲۰۶] در سال ۴۰ هجری علی حتی کنترلی بر شهرهای مکه و مدینه نیز نداشت. علی عملاً به شهر کوفه محدود شده بود و در موضعی تدافعی قرار داشت تا آنجایی که اقدامی در برابر لشکرکشیهای معاویه به قلب عراق، یمن و عربستان نکرد.[۲۰۷] افکار عمومی عرب به جانشینی معاویه تمایل داشت، چرا که وی توسط نیروهای منظمی پشتیبانی میشد و میتوانست قدرت را در میان نخبگان عرب حفظ و خلافت اسلامی را کنترل کند.[۲۰۸]
در سال آخر خلافت علی، مردم کوفه و بصره پس از حملات لشکریان معاویه به شهرهای عراق، ماهیت واقعی معاویه را شناختند و دوباره با علی بر ضد معاویه متحد شدند. با این حال نگرش مردم نسبت به علی در این مقطع زمانی، به شدت متفاوت بود. فقط اقلیت کوچکی از آنها معتقد بودند که علی بهترین شخص پس از محمد برای خلافت است؛ در حالی که اکثریت مردم او را به علت دشمنی با معاویه مورد حمایت قرار دادند
منبع از ویکی پدیا